راه رسیدن به قرب الهی
درجات معرفت و همت مؤمنان
مىدانیم که ایمان مراتبى دارد; معرفت افراد نسبتبه حقایق دین متفاوت است، همت افراد نیز ذاتا با یکدیگر تفاوت دارد.ما براى نیل به هدف عالى و بلندى که به دنبال آن هستیم باید اولا، آن هدف را درستبشناسیم و به وجود آن ایمان داشته باشیم و ثانیا، همت و تلاش لازم براى رسیدن به آن هدف بلند را نیز داشته باشیم. افرادى که معرفت و ایمانشان ضعیف است، در صورت تقویت معرفتخود، این آمادگى و همت را پیدا خواهند کرد که با تلاش بیشتر به اهداف بلند خود نائل آیند.اما کسانى که همتشان ضعیف است و حتى در امور دنیایى هم همتبلندى ندارند - صرف نظر از اینکه امور دنیا نسبتبه آخرت چه موقعیتى دارد - هر قدر هم که زمینه معرفت و ایمان برایشان فراهم باشد، هیچگونه ترقى و پیشرفتى نخواهند داشت.به این افراد باید هشدار داد تا با تقویت همتخود، براى رسیدن به اهداف عالیه، راه صحیح را انتخاب کنند.البته، مؤمنان، هم از نظر مرتبه ایمان و هم ازنظر همت، با یکدیگر تفاوتهایى دارند.
در این بخش از روایت، امام صادقعلیه السلام در مقام یک مربى مىخواهند با ایجاد انگیزه در شیعیان، همت مؤمنان را تعالى بخشند; یعنى آنها را متوجه این مساله نمایند که فقط به فکر رهایى از عذاب جهنم نباشند، بلکه همتشان بیش از این باشد.کسانى که به معاد ایمان دارند متوجه این نکته هستند که انجام بعضى از کارها موجب عذاب ابدى مىگردد، لذا سعى مىکنند آن گناهان را مرتکب نشوند تا ایمانشان محفوظ بماند.این افراد اگر عذابهایى هم در عالم برزخ داشته باشند، نهایتا به واسطه شفاعت هم که شده نجات پیدا مىکنند.این پایینترین مرتبه ایمان است.ولى کسانى که از همتبالاترى برخوردارند سعى مىکنند در این دنیا به گونهاى عمل نمایند که هم در موقع جان کندن، هم در شب اول قبر و هم در عالم برزخ مبتلا به عذاب نشوند.کسانى هم هستند که همتشان از این هم بالاتر است; ایشان تنها به رهایى از عذاب و نجات از جهنم اکتفا نمىکنند، بلکه دلشان مىخواهد از مقامات عالىتر و درجات بلندترى در بهشت و نیز از نعمتهاى بیشترى در آخرت بهرهمند شوند.درجات بهشتبسیار زیاد استبهگونهاى کهقابلشمارشنیست.دربرخى از روایات، تعداد درجات بهشتبرابر با تعداد آیات قرآن ذکر شده است; یعنى بیش از شش هزار درجه، البته به این بستگى دارد که فاصله درجات را چقدر حساب کنیم.از اینرو، مؤمنان بهشتى هم، از نظر مقام و مرتبه تفاوت زیادى با یکدیگر دارند.
دسته آخر کسانى هستند که نه تنها به دنیا، بلکه به لذایذ و نعمتهاى بهشت هم پشتپا مىزنند.آنها تنها دل به خدا مىدهند و رضایت او را مىطلبند; آنچنان محبتخدا در دلشان جاى گرفته استکهجزرضایتاوبهچیزىنمىاندیشند.البته هیچ کس از عذاب خوشش نمىآید، همه مردم نعمتهاى بهشت را دوست دارند، ولى آنها آنقدر معرفتشان بلند است و لذت لقاى الهى و رضوان الهى را مىدانند که هیچ چیز دیگرى برایشان ارزش ندارد. تمام هم آنها این است که بیشتر به خدا نزدیک شوند.تعبیرى هم که همسر فرعون در دعاى خود به کار مىبرد و در قرآن نیز آمده است، اشاره به همین مطلب دارد.وقتى فرعون او را تهدید کرد که اگر دست از ایمان به حضرت موسىعلیه السلام بر ندارد کشته خواهد شد، خطاب به خداوند عرض مىکند: «رب ابن لى عندک بیتا فى الجنة» (تحریم: ??) ; پروردگارا براى من خانهاى در نزدیک خودت در بهشت قرار بده.او انواع شکنجهها و سختىها را به جان خرید براى این که ایمانش محفوظ بماند.او نجات از عذاب جهنم و یا بهرهمندى از نعمتهاى بهشت را از خداوند درخواست نمىکند، بلکه به خدا مىگوید مىخواهم در جوار تو باشم; این همان مقام قرب است.البته خدا جسم نیست که - العیاذ بالله - یک خانه جسمانى داشته باشد، ولى رابطه معنوى بنده عاشق با خدا مىتواند آن قدر زیاد باشد که مثل دو همسایه به یکدیگر نزدیک باشند.
همه انسانها چنین همتى ندارند که از همه چیز چشم بپوشند و وقتى هم دعا مىکنند بگویند خدایا من تنها قرب تو را مىخواهم و دوست دارم در جوار تو باشم.البته در جوار خدا بودن یعنى داشتن همه چیز، ولى توجه بنده عاشق اصلا به آنها نیست، بلکه فقط مىخواهد فاصلهاى با خدا نداشته باشد; مثل عاشقى که براى رسیدن به محبوبش همه مشکلات و سختىها را تحمل مىکند تا همیشه در کنار او باشد، او اصلا متوجه نیست که در آنجا چه به او مىگذرد; زیرا همین که به محبوبش نزدیک باشد، همه چیز برایش فراهم است.البته براى رسیدن به این مقام، همتى بلند لازم است تا آدمى به جاى اینکه تمام توجهاش معطوف به رهایى از عذاب الهى و آتش جهنم و رسیدن به نعمتهاى بهشتى از قبیل حورالعین و قصرهاى مجلل و غذاهاى لذیذ و مانند آن باشد، توجهاش به این باشد که آیا به خدا نزدیک استیا خیر.
راه رسیدن به مقام قرب خدا
اگر در میان مؤمنان کسانى به این همتبلند دستیافتند که تنها توجهشان به قرب خدا باشد، باید آنچنان معرفتخدا و محبت او در دلشان ریشه بدواند که رضوان او را بر هر چیزى مقدم بدارند.لازمه رسیدن به چنین مقامى، فراهم نمودن مقدمات آن در همین دنیاست; زیرا از این دنیا که رفتند دیگر نمىتوانند کارى انجام دهند که به خدا نزدیک شوند.به دیگر سخن، همانگونه که باید براى نجات از عذاب جهنم و بهرهمندى از نعمتهاى بهشتى، در همین دنیا تلاش کرد، کسى هم که جوار خدا را مىخواهد باید مقدماتش را در همین دنیا فراهم کند.جاذبههاى دنیا، هوا و هوسها و غرایز انسانى ممکن است ما را از آن هدف اصلى دور سازد و موجب شود تا براى رسیدن به آن آرمان بلند کمتر تلاش کنیم.ما بسیارى از اوقات فراموش مىکنیم که دنبال چه هستیم و مىخواهیم به چه مقامى برسیم، اما کسانى که داراى همتبلندى هستند به وجود چنین مقامى آگاهاند و دلشان مىخواهد به آن مقام برسند، اما نمىدانند در این راه چگونه باید با مشکلات مقابله کنند و موانع را از سر راه بردارند.آنها نمىدانند که چه کارهایى باید انجام دهند تا بهتر و زودتر به این مقام دستیابند.
مخاطبان حضرت در این بخش از روایت، افرادىاند که همتشان ضعیف است و یا در صورت داشتن همتبلند، راه رسیدن به هدف را نمىدانند.حضرت به عبدالله بن جندب مىفرمایند: اگر مىخواهى با خداى صاحب جلالت مجاورت و همسایگى داشته باشى; یعنى آنقدر اوج بگیرى که در میان مخلوقات، نسبتتبه خدا از همه بیشتر باشد و از مراتب پستحیوانى و شیطانى دور شوى و در میان مؤمنان هم ترقى و تعالى پیدا کنى و در مقامى قرار بگیرى که بعد از آن دیگر مقام مخلوقات نیست، بلکه مقام خداست، باید کارى کنى که دنیا در نظرت خوار باشد: «یا ابن جندب ان احببت ان تجاور الجلیل فى داره و تسکن الفردوس فى جواره فلتهن علیک الدنیا.» حضرت در این فراز از سخنان خود، با بیان یک توصیه کلى اخلاقى مىفرمایند آنچه موجب مىشود که نتوانى این راه را طى کنى این است که دنیا در نظرت بزرگ است، وقتى توجهات به دنیا جلب مىشود و دل به آن مىسپارى، دیگر دلتسراغ خدا نمىرود و نمىتوانى آن هدف را در دل خودت زنده نگهدارى.هر چه زرق و برق دنیا بیشتر در چشم تو جلوه کند، از آن مقام دورتر مىشوى; زیرا توجهات معطوف به آن مىشود.توجه انسان به هر چیزى که معطوف شد، براى همان کار مىکند و به مسائل دیگر توجه نمىکند.جاذبههاى دنیا مانع از تلاش ما براى رسیدن به مقامات عالى ایمان مىشود; چون چشم و گوش ما را به دنبال خود مىکشاند و وقتى دل به سراغ دنیا رفت، دیگر جایى براى محبتخدا در آن باقى نمىماند.
یاد مرگ و ذخیره براى آخرت
شاید خطبهاى از نهج البلاغه را نتوان یافت که در آن اشارهاى به پستى دنیا نشده باشد، اما بعضى جاها تعبیرات بسیار کوبندهاى نسبتبه دنیا دارد که براى شنوندگان و دوستان حضرت بسیار ارزنده است.امیرالمؤمنینعلیه السلام در یکى از خطبههاى خود، بىمقدارى و زودگذرى دنیا را به رطوبتباقى مانده از ظرف آبى تشبیه مىکنند که آب آن را خالى کرده باشند; مگر در چنین ظرفى چقدر آب مىماند که انسان براى رفع تشنگى خود به آن توجه کند؟ در دنیا نیز همین اندازه چیز وجود دارد.حضرت در جایى دیگر، درباره پستى و بىارزشى دنیا مىفرمایند: دنیا در نظر من از آب بینى بز زکامى هم کم اهمیتتر است.از این تعبیر رساتر، کلامى است که در خطبهاى دیگر بیان فرمودند: دنیا مثل استخوان پوسیده خوک مرده است که در ستشخص مبتلا به مرض جذام باشد.اشخاصى که مبتلا به این مرض مىگردند آن قدر زشت مىشوند که کسى رغبت نمىکند به آنها نگاه کند.حالا تصور کنید اگر در دست چنین فردى با آن قیافه وحشتناک - که انسان حتى رغبت نمىکند یک شاخه گل هم از او بگیرد - استخوان پوسیده خوک مردهاى - که زنده آن هم زشت و پلید است و گوشتش نیز حرام و نجس - باشد، آیا انسان رغبت مىکند براى گرفتن آن به سراغ او برود؟ دنیا باید در نظر مؤمن اینگونه باشد; یعنى باید آنقدر معرفت داشته باشد که بداند دلبستگى به دنیا او را از هدفش دور مىکند.البته این سخن بدین معنا نیست که انسان از فعالیتها و انجام وظایف فردى و اجتماعى که در دنیا دارد صرف نظر کند. انجام تکلیف یک بحث دیگرى است، صحبتسر بینش و نگرش است.گاهى بر انسان واجب مىشود که استخوان خوکى را هم بردارد، اما سخن در این است که انسان باید دنیا را در مقام مقایسه با آخرت، مقامات معنوى و قرب خدا چگونه ببیند.براى اینکه زیبایىهاى دنیا و به طور کلى غرایز ما موجب بىتوجهى به آخرت و مقامات معنوى نگردد، همیشه باید یاد مرگ باشیم; یاد مرگ ارزش دنیا را در نظر انسان کم مىکند و او را از فریبهاى شیطانى و زرق و برقهاى دنیا محفوظ نگه مىدارد.حضرت مىفرمایند: «واجعل الموت نصب عینک» ; همیشه به یاد مرگ باش، طورى که همیشه مرگ جلو چشمتباشد.بینش ما نسبتبه دنیا باید به گونهاى باشد که توجه بیشترى به مرگ و عالمآخرت داشتهباشیم.ما تنها در صورتى مىتوانیم خود را از چنگال دنیا نجات دهیم که آرزوهایمان را نسبتبه آینده کم کنیم و به فکر لذتهاى دنیایى نباشیم; تنها به فکر رفع نیاز امروزمان آن هم از راه مشروع باشیم وبراى فردایمان که نمىدانیم زنده هستیم یا نه و نسبتبه آن تکلیفى نداریم، بىجهت فکرخودرامشغول نکنیم; زیرا اگر تکلیفى نسبتبه آینده داشته باشیم، مربوطبهآخرتاستوآخرتخواهى مساله دیگرى است.حرص به دنیا و ذخیره کردن براى آیندهاى که معلوم نیست آن را درک کنیم، موجب مىشود که ما بیشتر دنیا زده شویم. انسان باید با این گرایش مبارزه کند و سعى نماید چیزى را براى فردایش نگه ندارد، اگر هم چیزى از زندگىاش زیاد آمد آن را انفاق کند.البته کسانى هستند که از این مقام گذشتهاند و امروز وفرداى دنیابرایشان تفاوتى نمىکند.اما براى کسانى که در ابتداى راه هستند، مبارزه با دنیازدگى باید جزو برنامههاى زندگى آنها باشد; مثلا ما باید تمرین کنیم که اگر پولى از زندگىمان زیاد آمد براى سال آینده و سالهاىبعد نگه نداریم، بلکه سعى کنیم آن را در همان سال مصرف کنیم و اگرنیازى نداریم، در راه خدا انفاق نماییم.
البته ممکن استبراى کسانى که از مراتب ایمان و معرفتبالایى برخوردارند راحتتر باشد که مایحتاج سال خود را یک جا تهیه و ذخیره نمایند.حضرت سلمانرضى الله عنه جزو این دسته از افراد بود و امروز و فرداى دنیا برایش تفاوتى نمىکرد.این غیر از حرص بر دنیاست; چون ایمانى که سلمانرضى الله عنه داشتبا ایمان ما قابل مقایسه نیست و اصلا شاید انگیزههاى الهى برترى از این کار داشته است.ولى ما که مىخواهیم تمرین نماییم تا به دنیا دلبستگى پیدا نکنیم، بهتر است که به فکر ذخیره براى آینده نباشیم و این روحیه را از خود دور کنیم.به عکس، ما باید این روحیه را در خودمان تقویت کنیم که اگر چیزى از زندگىمان زیاد آمد، آن را در راه خدا مصرف نماییم.بر خلاف نظر بعضىها که فکر مىکنند بذل و بخشش و انفاق موجب از بین رفتن مال و سرمایه مىشود و فقط آنچه ذخیره شود حفظ مىگردد، حضرت مىفرمایند: آنچه در دنیا بماند براى تو نفعى ندارد، بلکه مال تو چیزى است که براى آخرت خود ذخیره مىکنى: «و لاتدخر شیئا لغد واعلم ان لک ما قدمت و علیک ما اخرت.» اموالى که انسان ذخیره مىکند و آن را بعد از مرگش، در این جهان باقى مىگذارد، نه تنها سودى برایش نخواهد داشت، بلکه اگر آنها از حقوق مردم باشد، گناهش براى او باقى مىماند.
از خداوند عالم مىخواهیم ایمان و معرفت ما را کامل و توفیق عمل به دستور اهلبیتعلیهم السلام رابه همه ماعنایت فرماید.
- ادامه دارد.
پىنوشت:
?- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ??، باب ??، ص ???
استاد محمد تقى مصباح یزدى